بالاخره ماه مبارک امسال هم تموم شد!
با اینکه روزای آخر دیگه حسابی کم اورده بودم دلم گرفت وقتی عید شد!
یه لحظه با خودم گفتم از کجا معلومه که سال دیگه هم باشم این روزا...
راستی من و پریا عاشق شعریم! استقبال می کنیم...!
اینم قسمتی از یک شعر از حافظ درباره عید فطر:
بیا ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آنکس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
در روایت آمده است که:« در روز قیامت آنگاه که خداوند مشغول حسابرسی از مردم است بنده ای را نزد او می آورند که گناهان او بیشتر از نیکی هایش می باشد. فرشتگان او را گرفته و به سوی آتش دوزخ می برند. در این هنگام آن بنده سرش را برگردانده و به سوی خداوند نگاهی می کند. خداوند دستور می دهد او را برگردانند. سپس به او می فرماید: چرا سرت را به سوی ما برگردانده و به ما نگاه کردی؟ و این سوال را در حالی از او می پرسد که خود داناتر به آن است.
بنده عرض می کند: خداوندا! گمان من به تو اینگونه نبود!
خداوند می فرماید: ای فرشتگان من! به عزت و جلالم سوگند می خورم که این شخص یک روز هم به من گمان نیک نداشت. اما چون ادعای خوش گمانی می کند او را به بهشت ببرید!
به نظر من ماجرا اونقدر که به نظر میاد هم ساده نیست!
یعنی این بنده حتما یه بنده معمولی نبوده!
همین که تو اون هول و فشار حسابرسی به ذهنش رسیده که همچین حرفی بزنه خودش کلی سعادت می خواد!
خدا کنه اگه از اونایی نیستیم که یه راست می رن بهشت حداقل از اونایی باشیم که یه چیزایی برامون بمونه که بهش متوسل بشیم...
سلام!
ما(یعنی من و رها) می خوایم درباره مسایل روزمره و علایقمون بنویسیم! درباره دلمشغولی هایی که شاید وقت نکردیم تا حالا درستو حسابی در موردش فکر و بحث کنیم!
تولد این وبلاگ نوپا مبارک!
(پریا)
سلام!
ما (یعنی من و پریا) می خوایم اینجا درباره همه دغدغه هامون بنویسیم!
من به نوبه خودم تولد وبلاگمون رو تبریک میگم!
امیدوارم باعث بشه اونی بشیم که می خوایم!
(رها)